این نقد توسط سید بهنام حسینی در تاریخ ۱۴ بهمن ۱۳۹۶ نوشته شده است
- نقد فیلم بمب، یک عاشقانه - سید بهنام حسینی
“بمب؛ یک عاشقانه”، یا فیلمی در ستایش گفتگو، آژیر خطر، عشق و صدام یزید کافر!
با خواندن عنوان متن شاید فکر کنید چگونه چنین ملغمهای امکان دارد. ولی پیمان معادی با طنازی و ظرافت و البته به بهترین شیوه این مفاهیم را کنار هم قرار داده و این ترکیب ناهمگون نامتجانس را به فیلمی دیدنی و تاثیرگزار تبدیل کرده است.
داستان فیلم در سال های انتهایی جنگ و اوج بمباران تهران می گذرد. قهرمانان روایت اصلی زن و مرد تحصیل کرده ی جوانی هستند که به دلایلی دچار مشکل و در نتیجه مدتی ست با یکدیگر قهر هستند، روند اصلی داستان و پایانش نیز به فرجام این رابطه ختم می شود.
اما داستان های فرعی تنیده در داستان اصلی، که در مکان هایی مثل مدرسه و زیر زمین آپارتمان محل سکونت زوج و… اتفاق می افتند، همه در چارچوب ساختار کلی فیلم و تاثیر محتوایی اش نقش بنیادین دارند.
گفتگو و یا فقدان آن مضمون محوری فیلم است که چه در طراحی موقعیت های فیلمنامه، چه در دیالوگ ها و حتی در میزانسن ها و ترکیب بندی قابها مورد توجه قرار گرفته است.
دلیل اصلی بحران در رابطه زناشویی زوج جوان حتی بنا به تاکید خودشان عدم گفتگوست و این نقصان نه فقط در این خانواده کوچک که در نهادهای بزرگ تری مثل مدرسه و در الگوی کلی تمام جامعه ی دنیای فیلم خود را نشان می دهد.
معادی با زیرکی همراه با نوستالژی اشارات و ارجاعاتی تاریخی به شعارزده گی و غلبه ی خطابه به جای گفتگو را مثلا در صحنههایی از سخنرانی مدیر مدرسه (با بازی طنزآمیز سیامک انصاری) و یا مونولوگ های یکی از همسایه ها در زیرزمین هنگام آژير قرمز (با بازی هنرمندانه سیامک صفری) به مخاطب نشان می دهد که لبخند را نیز روی لبش می نشاند. معادی با استفاده از نشانه های آشنای آن دوره ی تاریخی نقبی به خاطرات مشترک جامعه ی ایرانی می زند و از رهگذر ستایش و توامان نقد خود را بیان می کند و این جاست که تاثیر فیلمسازی چون امیر کوستاریستا خودش را نشان می دهد.
عشق مساله ی دیگر فیلم است که با دو روایت مجزا اما مرتبط خود را نشان می دهد. رابطه ی عاشقانه زوج اصلی و خللی که به واسطه ی مسائلی مربوط به سال های پیش به آن وارد آمده و عشقی نوجوانانه که به طرز طعنه آمیزی در زیرزمین شکل می گیرد و در سراسر فیلم به شکل های مختلف حتی در داستان های فرعی خود را نشان می دهد. مساله ای چنان سهل و در عین حال غامض که توضیح و تفسیرش دغدغه ی ازلی و ابدی بشر بوده است. عشقی که پسرکی را وا می دارد پس از نمازش برای برآورده شدن آرزویش که دیدن دخترک مورد علاقهاش است، دعای طلب بمب و از صدام کافر یزید عزیز بکند! و یا مردی تحصیل کرده را به رفتاری پارانویید وادار کند.
از نکات قابل اشاره ساختاری می توان از فیلمبرداری ماهرانه ی محمود کلاری و قاب بندی های چشم نواز فیلم و البته موسیقی شنیدنی النی کاریندرو که پیش از این کارهایش را در فیلم هایی چون دشت گریان تئو آنجلوپولوس شنیدهایم یاد کرد. و البته نمی شود از لذت دیدن بازی بازیگران به خصوص لیلا حاتمی چیزی نگفت!
- درباره فیلم
نام فیلم: بمب، یک عاشقانه
کارگردان: پیمان معادی
سال تولید: ۱۳۹۶
در میانهٔ سال های جنگ و در اوج بمباران شهری در تهران، روزگار با بیم و ترس می گذرد. اما عشق و دل دادگی و زندگی و امید، وحشت واقعیت مرگ را به فراموشی می سپارد؛ رفتگان در محدوده ی کلماتِ زندگان تکرار می شوند. مرگ، سؤال مطلق است و عشق، ابهام مکرر. «بمب؛ یک عاشقانه» با کورسوی امید بخش زندگی کار دارد نه با سیاهی مطلق مرگ.