مصاحبه با مَت کَسمیر، سرپرست جلوه های بصری فیلم لبه فردا

  • مصاحبه با مَت کَسمیر، سرپرست جلوه های بصری اِن ویزیبل - فیلم لبه فردا
[fancy_heading h1=”0″ style=”line”][/fancy_heading]

مت کسمیر (Matt Kasmir) کار خود در جلوه های بصری را در سال ۱۹۸۸ با شرکت (The Computer Film Company) شروع کرد. او در فیلم های بسیاری از جمله (KING KONG)، (V FOR VENDETTA) و (STARDUST) شرکت و کار کامپوزیت را انجام داده. بعدها او به اِن ویزیبل (Nvizible) ملحق شده و در فیلم هایی چون (WRATH OF THE TITANS) ،(SKYFALL) و (GRAVITY) کار کرده است.

درباره گذشته خود بگویید؟

من در سال ۱۹۸۸ به عنوان یک اجرا کننده جلوه های بصری با شرکت فیلم کامپیوتر شروع بکار کردم. مراحل ترقی را به یک کامپوزیتور، سپس سرپرست کامپوزیت و در نهایت سرپرست جلوه های بصری ادامه دادم. در اواسط دهه ۹۰ میلادی بعد از تحصیل انیمیشن کامپیوتری در بورنموث (Bournemouth)، مدت کوتاهی را به عنوان کارگردان فنی جلوه های بصری نیز کار کردم.

چگونه درگیر این فیلم و پروژه شدید؟

در گذشته، من با نیک دیویس (Nick Davis) در فیلم های زیادی از چارلی و کارخانه شکلات سازی (CHARLIE AND THE CHOCOLATE FACTORY) تا خشم تایتانها (WRATH OF THE TITANS) همکاری کردم. از آنجایی که اِن ویزیبل (Nvizible) هم ارتباط طولانی با وی داشت، ما تقریبا از ابتدا روی پروژه بعنوان تیم خانگی کامپوزیت که گرافیک تصویری، پیش نمایش (pre-vis) و پس نمایش (post-vis) را ارائه می دادیم، مشغول بودیم.

همکاری با کارگردان داگ لیمان (Doug Liman) چگونه بود؟

داگ یه کارگردان پر ایده بود، بخاطر همین کلی ایده به ما داد و خیلی مشتاق بود تا کانسپت کار را هر چه زودتر ببیند.

رویکرد او درباره جلوه های بصری چه بود؟

او تمایل داشت ایده های جلوه را در حالت نسبتا پیشرفته ببیند، و طرفدار مطرح کردن ایده صرفا به شکل سیاه و سفید نبود. او دوست داشت نورپردازی و جلوه را ببیند تا چیدمان (layout) و انیمیشن را تایید کند، اما همین حساسیت او به ما فرصت ادامه کار را همراه با پیشرفت کاملا سریع ظاهر جلوه ها می داد، به خصوص در سکانس هلوگرام.

چگونه با نیک دیویس (Nick Davis) ناظر جلوه های بصری تولید همکاری کردید؟

از آنجایی که نیک با من فاصله ی زیادی نداشت، دم دست بود. و ما از این امتیاز برای تشکیل جلسات خلاقانه اتفاقی، به همراه جلساتی که از قبل برنامه ریزی شده بودند را داشتیم.

چه سکانس هایی توسط اِن ویزیبل (Nvizible) انجام شد؟

ما جلوه های بصری میز هلوگرام و هر نوع گرافیکی که به آن ارتباط داشت را انجام دادیم.

بسیاری از پلان های سقوط از کشتی.

بسیاری از انفجارها و شلیک موشک ها.

حدود ۳۰۰ پلان تمیزکاری و گسترش صحنه بعنوان تیم خانگی.

ما پس نمایش (postviz) سکانس پایانی را هم انجام دادیم

می توانید بیشتر راجع به پس نمایش (postviz) بگویید؟

مدل ها توسط فریم استور (Framestore) به دست ما می رسید، و ما در ویرایش نهایی آن را انیمیت می کردیم تا به عوامل ایده ی زمانبندی، سرعت و فریم بندی را بدهیم.

چگونه موجودات مختلف را بازساری کردید؟

ما برداشتی که خودمان از مدل اصلی موجودات برای موجودات در هلوگرام داشتیم را خلق کردیم. در مورد امگا (موجود اصلی در فیلم) ما اجازه خلق ایده ی هنری بیشتری داشتیم، برای این که وقتی اولین بار در فیلم به صورت هلوگرام دیده می شود، کسی قبلا آن را ندیده است.

چگونه به روشی برای خلق هلوگرام رسیدید؟

ما با چندین لایه ساده این کار را انجام دادیم، یک طرح کلی، یک هسته، یک لایه پیکسلی. در نهایت تقریبا از ۱۰ لایه ساده استفاده کردیم و سپس در کامپوزیشن ظاهرشان را بهبود بخشیدیم.

چند پلان در این پروژه انجام دادید؟

حدود هفتاد پلان را در این فیلم با کار بر روی هفت شخصیت (The Archivist, Mephi, Ankor Apise, Seer Rhee, Rufus Sixsmith, the Concierge and the Hotel Manager) کامل کردیم.

آیا برای هلوگرام ها سرنخ یا مرجع خاصی دریافت کردید؟

ما باید قسمت های بخصوصی را با تصویر اصلی تطبیق می دادیم تا با کل کار همسان شود، به غیر از آن ظاهر کار را خودمان طراحی کردیم.

می توانید مرحله به مرحله درباره خلق آنان توضیح دهید؟

وقتی از اندازه چیدمان و تداوم کار مطمئن شدیم و همه از نتیجه راضی بودند، لایه ها رندر شدند. سپس لایه های رندر شده را در قالب آماده اسکریپت پیشرفت ظاهر در نیوک اجرا کردیم. بعدا تصاویر برای چشم مخالف نیز همان مراحل رندر را گذراندند.

چگونه نورپردازی تعاملی سرصحنه را مدیریت کردید؟

با درک موقعیت، دوست داشتیم که نور کمتری در مرکز میز داشته باشیم تا بتوانیم انعکاس ها را نگه داریم. در آخر باید آنها را جایگزین می کردیم. هرچند در کل تلاش کردیم گرافیک را با تغییر و سو سو زدن نور سر صحنه انیمیت کنیم تا همه چیز همزمانی و تطابق داشته باشد.

می توانید بیشتر راجع به کار گرافیک این فیلم بگویید؟

گرافیک باید با هلوگرام آمیخته می شد، تا طوری به نظر برسد که هر دو بخشی از یک سیستم هستند. باید ظاهری ساده و عملی می داشت.

بزرگترین چالش شما در این پروژه چه بود و چگونه آن را انجام دادید؟

از آنجایی که می دانستیم باید رندرهایمان برای چشم راست و چپ باشد، باید روند هلوگرام را بصورت استریوسکوپیک (روش نمایش سه بعدی با استفاده از عینک برای تماشای آن) انجام می دادیم. و تبدیل کردن یک تصویر به تصاویر راست و چپ بعد از رندر غیر ممکن است.

پلان یا سکانسی در این فیلم بود که باعث بی خوابی شما شود؟

شفافیت هلوگرام بود، از آنجایی که نور تابیده شده در هلوگرام باید شفاف بوده و آن طرف دیده شود، و این باعث می شد که خیلی شلوغ دیده شود (بخاطر وجود لایه ها)، بنابراین مجبور بودیم که در انسداد نور محیطی هرچه بیشتر تقلب کنیم تا به نتیجه ی مورد نظر برسیم.

از این تجربه چه چیزی را به یادگار نگه می دارید؟

یک همکاری موفقیت آمیز دیگر با نیک. و من افتخار می کنم در فیلمی کار کردم که به طور کامل از تماشای آن لذت بردم در حالی که این اتفاق همیشه درباره فیلمهای که جلوه های بصری سنگین دارند اتفاق نمی افتد.

چه مدت رو این فیلم کار کردید؟

ما حدود یک سال روی این فیلم کار کردیم

چند پلان را انجام دادید؟

تقریبا ۴۰۰ پلان که تایید شد 

تیم شما متشکل از چند نفر بود؟

۲۰ نفر

پروژه بعدی شما چیست؟

در حال حاظر من سرپرست جلوه های بصری فیلم (KINGSMAN: THE SECRET SERVICE) هستم.

چهار فیلمی که به شما شور و شوق برای کار در سینما را دادند نام ببرید؟

A MATTER OF LIFE AND DEATH

BACK TO THE FUTURE

PARIS TEXAS

DAWN OF THE DEAD

  • درباره فیلم
نام فیلم: لبه فردا (Edge of Tomorrow)
کارگردان: داگ لیمان (Doug Liman)
سال تولید: ۲۰۱۴
بودجه: ۱۷۸ میلیون دلار آمریکا

وقتی زمین مورد هجوم موجودات فضایی نامرئی قرار می گیرد، هیچ نیروی نظامی در دنیا قادر به مقابله و شکست آنان نیست. سرگرد ویلیام کیج (تام کروز)، افسری که هرگز در صحنه ی نبرد نبوده، برای ماموریتی انتحاری تعیین می شود. در لحظه ای کشته می شود. کیج خود را درون یک حلقه ی زمان پیدا می کند، بطوری که دوباره در همان بازه زمانی جنگ زنده شده و سپس بر اثر اتفاق دیگری می میرد، و باز هم تکرار همین. با این حال، مهارت های نظامی و جنگی او هر بار که زنده شده و از اول شروع می کند، بهبود یافته و با کمک یک رفیق (امیلی بلانت) هر بار به مقابله و شکست موجودات فضایی نزدیکتر می شوند.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا