والهالا رایزینگ

حماسی، وهم انگیز، تاریک، ناراحت کننده؛ این اولین کلماتی است که پس از دیدن  فیلم Valhalla Rising به ذهنم رسید. این فیلم با جلوه‌های بصری هیجان‌انگیز، موسیقی متن هیپنوتیزم گونه و کاوش‌های دلخراش در مضامین جنگ، مذهب، طمع و ملت‌سازی، یک کابوس جذاب و سورئالیستی است. این فیلم یکی از آن فیلم‌هایی است که آنقدر عجیب و غریب است که نمی‌توان آن را تحلیل نکرد. فیلم دیالوگ بسیار کمی دارد و در عوض برای انتقال داستان و شخصیت به فضاسازی متکی است.

فهرست محتوا
    برای شروع تولید فهرست مطالب، یک سربرگ اضافه کنید

    برای کسانی که با اساطیر نوردیک آشنایی ندارند، باید گفت والهالا تالار اُدین، پادشاه یک چشم خدایان است. هر کسی که در طول زندگی، جنگجوی بزرگی بود، پس از مرگ به والهالا می‌رفت. دلیل اینکه فقط جنگجویان می‌توانستند به والهالا بروند این است که اُدین، و همچنین همه خدایان دیگر، به سربازان ماهر زیادی نیاز داشت تا در آخرین نبرد بزرگ ویرانگر جهان با نیروهای شیطان از او دفاع کنند. از طرفی در میان مورخان این باور وجود دارد که اولین افرادی که پس از بومیان آمریکا پا به آمریکای شمالی گذاشتند، گروهی از وایکینگ‌ها به رهبری فردی به نام لیف اریکسون بودند.

    پس زمینه فیلم

    تاریخ دانمارک قطعا می‌تواند به زمان وایکینگ‌ها بازگردد وجود چنین تاریخی فرصت‌هایی را برای صنعت فیلم دانمارک ایجاد می‌کند تا بر رویدادهای تاریخی در دوره وایکینگ‌ها تسلط یابد. فیلم Valhalla Rising (2009) نیز از این دست فیلم است.

    داستانی که در دوران وایکینگ‌ها اتفاق می‌افتد، داستانی خشونت آمیز را روایت می‌کند که خشونت در مرزهای مذهبی در جامعه شمال اروپا در آن زمان شکوفا شداین فیلم درباره شخصیتی برده و وایکینگ با یک چشم است. او از کودکی در قفس نگهداری می‌شد و به عنوان یک گلادیاتور شکست ناپذیر در اسکاتلند آموزش دید. یک چشم قبلا هرگز با انسان‌ها تعامل نداشته است، بنابراین نحوه درک او از دنیای اطراف بسیار مبهم است. این فیلم، داستان سفر او را برای رهایی از زنجیرهایی که سرنوشت و باورها تحمیل کرده است روایت می‌کند. نمادگرایی و شمایل‌نگاری جنبه بسیار معمولی این فیلم است. در فیلم می‌بینیم که شخصیت  اصلی چشمی دارد که آسیب دیده است و احتمالاً در اثر جراحت، مردمک چشم سفید شیری می‌شود. خالکوبی یک چشم در پشت بدن او و قد او باعث می‌شود که مخاطبان او را با اودین مرتبط کنند. شخصیت یک چشم  تقریباً شبیه تصویرسازی از خدای یک وایکینگ در قالب انسان است و فیلم از عناصر زیادی مرتبط با اودین برای تزئین شخصیت‌های خود استفاده می‌کند، مانند یک کلاغ یا کشتی‌های وایکینگ‌های حامل او.

    پروتاگونیست مرموز

    قهرمان اسرارآمیز یک چشمِ فیلم Valhalla Rising نامی ندارد. از او فقط به عنوان یک چشم یاد می‌شود. یک چشم صحبت نمی‌کند، نیازی به برقراری ارتباط ندارد، اصلاً صدا نمی‌دهد، به جز غرغرهای ناشی از درد که وقتی به او غذا نمی‌دهند، در حینی که در قفسی محبوس شده و با خشونت مواجه می‌شود. نبردهای غم انگیز گلادیاتوری تا سر حد مرگ. یک چشم به سادگی خیره می‌شود، بیشتر کنجکاو تا بدخواه، منتظر و تماشا می‌کند.

    ظاهر فیزیکی و نمادگرایانه یک چشم،  بیننده را به خود جلب می‌کند. به خصوص عضلاتش او را از بقیه جدا می­‌کند. علاوه بر این، آسیب دیدگی چشم و موهای پرپشت او از بارزترین ویژگی‌های شخصیت است. او در اصل فقط یک فرد است. شخصیتش مشخص است و زیاد حرف نمی‌زند. به عنوان اولین صحنه، به نظر می رسد که او دارای قدرت­‌های ویژه‌­ای است. بعد از این صحنه سرعت راه رفتن و حمله تک چشمی و همچنین قدرت او توجه بینندگان را افزایش می‌دهد. او در این زمینه‌ها برتری فیزیکی زیادی نسبت به دیگران دارد.

    سفر و تحول

    یک چشم تحت یک پیشرفت آهسته و متوالی از تجربیات جادویی قرار می‌گیرد که تماماً از طریق بینایی تقویت‌شده‌اش انجام می‌شود. در ابتدا به نظر می‌رسد که پوشش گیاهی در زیر خون او مانند لارو زیر پوست زخمی می‌چرخد، گویی یک علامت یا ننگ است. او در طی مراحل بعدی، از همه جهات شدید، توهم‌آمیز و عرفانی، هم حرکات آسمان را که خدایان با ارابه‌های خود در آن سفر می‌کنند و هم معنای عمیق‌تری را با مشاهده آرامشی منحصربه‌فرد به زندگی پس از مرگ انسان دیگری که در شرف رسیدن به آن است، می‌گیرد.

    مضامین معنوی و رستگاری

    تحلیل شخصیت یک چشم مربوط به سفر معنوی قهرمان‌گونه  یک چشم است. او در حال سرگردانی در زمین به عنوان یک جنگجو، در جستجوی یافتن خود، تولد دوباره ذهنی، جسمی و روحی است. این موضوع را می‌توان به عنوان سفری برای تأمل در خود و رشد شخصی، یا یک روایت روانی- معنوی انتزاعی در مورد مبارزه انسانی تفسیر کرد که در پس زمینه‌ای قرار می‌گیرد که روایت را از قلمرو رئالیسم خارج می‌کند و به سوررئالیسم می‌برد.

    داستان ماهیت خود سینما را منعکس می‌کند، شکلی که با دعوت از ما به کشف ناخودآگاه انسان از طریق تجسم، داستان سرایی کلاسیک را به چالش می‌کشد. این تجسم اجازه می‌دهد تا تراکم روایت تصویری در مونولوگ نوشتاری امکان پذیر نباشد. این فیلم تغییرات استاندارد روایی را به حالتی انتزاعی می‌برد و در یک سکانس 20 دقیقه‌ای بدون دیالوگ به اوج می‌رسد. آیا بررسی مضامین فیلم برای غلبه بر ایرادات ساختار روایی آن کافی است؟ این فصل این سوال را با رویکرد متنی بصری – ساختارشکنانه کنار هم قرار خواهد داد. منظره و طبیعت نقش مهمی در روایت فیلم دارند و سطحی از پیچیدگی را به خط داستانی و تفسیر تحولات شخصیت‌ها و رابطه با پرده اضافه می‌کنند. عناصر میزانسن فیلم به ماهیت معنوی بشریت و تأثیر مضر جهانی آن منعکس می‌شود.

    تفسیرها و انتقادات

    به طور کلی، شخصیت «یک چشم» به عنوان یک منجی، به عنوان مخلوق خدا، به عنوان یک شخصیت خالی و به عنوان یک قهرمان دیده می‌شود. دلیل تفاسیر مختلف صرفاً به سفر تمثیلی‌ای بستگی دارد که شخصیتِ یک چشم در سخنان کارگردان این فیم نشان می‌دهد: “یک چشم نماد انسان است، او نماد طبیعت است. او طبیعت است، در نهایت نماینده خدا.”

    اُدین

    اُدین، وُدان ژرمن‌ها و وُدِنِ در انگلیسی باستان و انگلوساکسون‌ها، سرکرده ایزدان آسیر در اساطیر اسکاندیناوی و ژرمن‌ها است. او فرزند بور و بستلا می‌باشد و دو برادر به نام‌های ویلی و وه دارد. او همچنین آلفادر «Alföðr» به معنی «پدر همگان» نامیده می‌شود زیرا که به راستی پدر تمامی آسیر (ایزد) در اساطیر شمال است. اساطیر اسکاندیناوی منبع بیشترین اطلاعات بازمانده از وی، اودین را با حکمت، شفا، مرگ، سلطنتی، چوبه دار، دانش، جنگ، نبرد، پیروزی، جادو، شعر، جنون و خط رونی مرتبط می‌داند.

    اُدین ایزد شعر و شاعری نیز به‌شمار می‌رفت؛ این شاید بدان جهت است که بسیاری از منظومه‌ها شخصیت او را برجسته کرده‌اند. می‌گفتند که خود او به زبان شعر سخن می‌گفت و الهام شاعرانه موهبت او بود. اُدین همچنین ایزد مردگان بود.

    والهالا تالار اُدین دارای ساختمان عظیمی بود با درهای بسیار، و لایه‌های شیروانی و کاشی‌ها که از دسته نیزه‌ها و سپرها ساخته شده بود و در آسگارد (سرای کشتگان) قرار داشت. آن‌ها که در نبردها شکست می‌خوردند و به طبقه «اَین‌هریارها» می‌پیوستند، توسط مأموران ویژه اُدین به نام والکیری برگزیده می‌شدند. این ارواح مؤنث در والهالا منتظر آن‌ها بودند و به فرمان اُدین به نبردگاه‌ها می‌شتافتند تا کشته‌شده‌ها را به والهالا برگردانند. در این روایت هر شب در والهالا ضیافتی بر پا است و از میهمانان با غذایی از گوشت خوکی که هرگز تمام نمی‌شود و شراب عسل پذیرایی می‌شوند. در این داستان جنگجویان مرده تمام روز را در جنگ سپری می‌سازند و کشته‌شدگان شبانگاه دیگر بار برمی‌خیزند و در ضیافت اُدین شرکت می‌جویند.

    روایت شده که یادگیری و فرزانگی هدیه اُدین است. او در اسطوره‌ای شگفت‌انگیز نه شب و نه روز خود را در قربانی کردن خویشتن و در حالتی که به زخم نیزه‌ای مجروح شده‌است، دست و پا بسته، بر درخت جهان می‌آویزد و رنجی این چنین را تحمل می‌کند تا بتواند الفبای جادویی را که دانش جهان را بر انسان‌ها به ارمغان می‌آورد، به چنگ آورد.

    اُدین تنها یک چشم دارد که مانند خورشید می‌درخشد چون در ازای نوشیدن اندکی آب از چاه میمیر که قدرت الهام و آگاهی از آینده به او می‌داد ناگزیر چشم دیگرش را (در برخی متون در برابر فرستادن نسیمی از این چاه) به غول نگهبان این چاه که میمیر نام دارد بخشیده‌ است.

    ارجاعات فیلم

    ارجاعات بیرونی یا ضمنی فیلم به رمان اوغوز آتای به نام «جدافتاده»، دو زاغ اودین، درخت ایگدراسیل و ادیان مختلف در فیلم به نمایش گذاشته شده است.

    اوغوز آتای (زاده ۱۹۳۴- مرگ ۱۹۷۷): او یکی از پیشگامان رمان نوین در ترکیه بود. اولین رمان او با نام جدا افتاده، در سال ۱۹۷۱ چاپ شد که هرگز در طول عمر او تجدید چاپ نشد و میان منتقدان نیز بحث برانگیز شد. در سال ۱۹۸۴ و پس از چاپ نسخه جدید، جداافتاده پرفروش‌ترین رمان آن زمان ترکیه شد.

    درخت ایگدراسیل: در اساطیر اسکاندیناوی، ایگدراسیل که به معنای «اسب آن یگانه هراس‌انگیز» است، و درخت جهانی نیز نامیده می‌شود، درخت زبان گنجشک عظیمی است که همه قسمت‌های جهان (جهان اسطوره‌ای اسکاندیناوی نُه بخش دارد) را به هم پیوند داده و حفاظت می‌کند.

    فرشاد وحیدپور

    کارشناس ارشد مدیریت فناوری اطلاعات

    دیدگاه‌ خود را بنویسید

    به بالا بروید