جشن باستانی نوروز
نوروز، بزرگترین جشن ملی ایرانیان است. در متون دینی زرتشتی، بهندرت از نوروز، مهرگان یا سایر اعیاد بزرگ ملی سخنی به میان آمده است. احتمال دارد که این جشنهای ملی با آیینهای بومی پیش از ورود آریاییها به این سرزمین مرتبط باشند. آریاییها در دوران باستان، سال را به دو فصل گرما و سرما تقسیم میکردند و آغاز هر یک از این دو فصل را جشن میگرفتند. نوروز، نخستین جشنی بود که در آغاز فصل گرما برگزار میشد؛ زمانی که رمهها از آغلها به سوی مراتع و چمنزارهای سرسبز فرستاده میشدند. این جشن با اعتدال بهاری آغاز میشود.
در اوستا، کتاب دینی زرتشتیان، هیچ اشارهای به نوروز نشده است. برخی دلیل این امر را چنین دانستهاند که احتمالاً این جشن زرتشتی نیست و پیش از پیدایش آیین زرتشت وجود داشته است. بااینحال، در متون پهلوی و مانوی، از نوروز که آغاز سال نو محسوب میشود، بهتفصیل سخن گفته شده است.
عمر خیام در نوروزنامه دربارهی نامگذاری نوروز چنین مینویسد:
"اما سبب نام نهادن نوروز آن بوده است که چون بدانستند که آفتاب را دو دور بود: یکی آنکه هر ۳۶۵ روز و ربعی از شبانهروز به اول دقیقهی حمل باز آید، به همان وقت و روز که رفته بود. و چون جمشید آن را دریافت، نوروز نام نهاد و جشن و آیینی آورد و پس از آن، پادشاهان و دیگر مردمان بدو اقتدا کردند."
عمر خیام
فردوسی نیز در شاهنامه دربارهی نوروز چنین سروده است:
سر ســــال نو هرمز فرودین بر آسوده از رنـــــج، روی زمین
به جمشید بر گوهر افشاندند مر آن روز را روز نـــو خــواندند
بزرگـــان به شادی بیاراستند می و جـام و رامشگران خواستند
چنین جشن فرخ از آن روزگار به ما مـاند از آن خسروان یادگار
سر ســــال نــــو هرمز فرودین
بر آسوده از رنـــــج، روی زمین
به جمشید بر گــــوهر افشاندند
مر آن روز را روز نـــو خــواندند
بزرگـــان به شــــادی بیاراستند
می و جـام و رامشگران خواستند
چنین جشن فــــرخ از آن روزگار
به ما مـاند از آن خسروان یادگار
جشن فروردین یا نوروز، یکی از شش جشن بزرگ سال بوده که در آخرین روز گهنبار ششم آغاز میشده است. دربارهی پیدایش آن گفتهاند که دیوان، به فرمان جمشید، تختی ساختند و او را بر دوش گرفتند. مردم، با دیدن جمشید که همچون خورشید بر تخت خود میدرخشید، دچار شگفتی شدند و تصور کردند که خورشید دیگری در آسمان پدید آمده است. این رویداد در روز هرمزد، یعنی نخستین روز از ماه فروردین، رخ داد و ازاینرو، مردم گرد تخت جمشید جمع شدند. جمشید دستور داد که این روز و پنج روز پس از آن را جشن بگیرند.
با آغاز بهار، خورشید وارد برج حمل میشود و در واقع، سلطنت و قدرت خود را تجدید میکند. در ایران باستان، نوروز را جشن “فروردگان” نیز مینامیدند، چراکه این زمان را هنگام فرود آمدن فروهرها از آسمان میدانستند. به اعتقاد آنان، در ششمین گاهنبار، که آفرینش بشر در آن صورت گرفته است، فروهرها به مدت ده شب بر روی زمین توقف میکنند.
ابوریحان بیرونی دربارهی نوروز مینویسد که این جشن ده روز به طول میانجامیده است. او همچنین ذکر میکند که مردم معتقد بودند در بامداد این روز، شخصی خاموش بر کوهی ظاهر میشود که دستهای از گیاهان خوشبو در دست دارد. او ساعتی دیده میشود و سپس ناپدید میگردد و تا همین ساعت در سال بعد ظاهر نمیشود. از همین رو، مردم در ظرفهایی هفت نوع غله میکاشتند و بر اساس کیفیت رشد آنها، وضعیت سال پیش رو را پیشبینی میکردند. همچنین، استفاده از آب برای شستوشو در این روز، بهمنظور اطمینان یافتن از بارش کافی باران بوده است.
ابوریحان بیرونی همچنین مینویسد که جمشید به مردم فرمان داد تا خود را با آب بشویند تا از گناهان پاک شوند. برخی نیز این رسم را به فرمان جمشید دربارهی حفر جویها نسبت دادهاند.
برایناساس، نوروز جشنی دانسته شده است که پیش از ورود آریاییها به این سرزمین وجود داشته و دستکم از دو هزار سال پیش در ایران برگزار میشده است. این جشن با اسطورهی زایش و باروری دوباره پیوند دارد. در باور انسانهای دوران کهن، زمان حالتی دایرهای و تکرارشونده داشت و هر سال، نو میشد. آنها اعتقاد داشتند که جهان، هر سال از نو آفریده میشود.
این نگرش را میتوان در آیینهای نوروزی ایرانیان مشاهده کرد. مردم، در این روز خوان نوروزی میگسترانند و بر آن، از بهترین دادههای آفریدگار قرار میدهند که هر یک نماد مفهوم خاصی است. آنان خود را شستوشو میدهند، لباس نو میپوشند و غلاتی را که از پیش کاشتهاند، بر سر سفرهی خود قرار میدهند یا در کنار آن میگذارند.
