نگاهی به زندگی حرفهای فیلمسازی دیوید فینچر
دیوید فینچر
دیوید اندرو لئو فینچر زاده ۲۸ اوت ۱۹۶۲ فیلمساز آمریکایی است. فیلمهای او که عموماً در ژانر دلهرهآور روانشناختی ساخته شدهاند جمعاً ۲٫۱ میلیارد دلار در سراسر جهان فروش کرده و چهل بار نامزد دریافت جوایز اسکار در رشتههای مختلف شدهاند، از جمله سه بار نامزدی در رشته جایزه اسکار بهترین کارگردانی. فینچر شخصاً تاکنون چهار بار در جوایز امی ساعات پربیننده، دو بار در جوایز گرمی[1] و یک بار هم در جوایز فیلم بفتا[2] و جوایز گلدن گلوب[3] برنده جایزه شده است.
فینچر از سن هشت سالگی به فیلمسازی علاقهمند شد. در سال ۱۹۸۶ و زمانی که تنها ۲۴ سال سن داشت، شرکت پروپاگاندا فیلمز[4] را تأسیس کرد که در زمینه تولید نماهنگ و سپس آثار سینمایی فعالیت میکرد. او نماآهنگهای متعددی را کارگردانی کرد که از معروفترین آنها میتوان به «خودت را بیان کن[5]» (۱۹۸۹) و «وُگ[6]» (۱۹۹۰) اشاره کرد که هر دو اثر مدونا هستند. فینچر برای ساخت این دو اثر برنده جایزه امتیوی[7] برای بهترین کارگردانی موزیک ویدئو شد. او همچنین برای ساخت دو نماهنگ «عشق قدرتمند است[8]» اثر گروه رولینگ استونز[9] در سال ۱۹۹۴ و «کتشلوار و کراوات[10]» اثر جاستین تیمبرلیک[11] و جی-زی[12] در سال ۲۰۱۳ موفق شد جایزه گرمی بهترین نماآهنگ را به خود اختصاص دهد. فینچر یک بار هم برای ساخت نماهنگ «آه پدر[13]» از مدونا برای این جایزه نامزد شده بود.
فینچر در زمینه ساخت آثار تلویزیونی نیز فعالیت قابل توجهی دارد. او تا به حال برای شرکت نتفلیکس[24] چندین سریال تهیه و کارگردانی کردهاست؛ از جمله مجموعههای» خانه پوشالی[25]» (۲۰۱۸–۲۰۱۳) و «شکارچی ذهن[26]» (۲۰۱۹–۲۰۱۷) که هردو مورد تحسین منتقدان قرار گرفتند. فینچر برای کارگردانی نخستین قسمت فصلِ اول سریال خانه پوشالی برنده جایزه اِمی[27] بهترین کارگردانی شد. او همچنین در کنار تیم میلر[28] یکی از تهیهکنندگان و سازندگان مجموعه پویانمایی «عشق، مرگ و رباتها[29]» است که از سال ۲۰۱۹ در حال پخش است. فینچر همچنین مجموعه مستند «تماشا[30]» (۲۰۲۱) را نیز برای نتفلیکس تهیه کردهاست.
فیلمها و سریالها
دلیل متمایز بودن آثار فینچر
در سال 1995، فیلمِ «هفت» متولد شد، فیلمِ روانشناختیِ عمیقا آزاردهندهای که کارگردان ۳۳ساله خود را به عنوان یکی از سنتشکنترینها در تاریخ هالیوود مطرح کرد. سالها بعد دیوید فینچر با کمکِ آرون سورکین فیلمنامهنویس، فیلمِ «شبکه اجتماعی» را ساخت: فیلمی درباره مارک زاکربرگ و منشاء فیسبوک.
چه چیزی کار فینچر را از بقیه همتایانش متمایز میکند؟ بهگفته جفری کرونوث، فیلمبرداری که در ساخت چند فیلم با او کار کرده است، فینچر سعی میکند نقاط ضعف تماشاچیان را به آنها نشان دهد. کرونوث او را خوب میشناسد. سال ۱۹۸۹ با فینچر روی موزیکویدیوی مدونا «آه، پدر» بهعنوان دستیار فیلمبردار کار کرد، و بعد در «باشگاه مشتزنی»، «شبکه اجتماعی»، «دختری با خالکوبی اژدها»، و «دختر گمشده» فیلمبردار فینچر بوده است. کرونوث میگوید که در انتهای تقریبا همه فیلمهای فینچر از خودتان میپرسید کارِ درست یا غلط کدام است؟ و اینکه اگر شما هم بودید همان کار را میکردید یا نه؟
«این سوالات بحثهای خوبی ایجاد میکند، اما درعینحال مردم را معذب میکند. فیلمهای فینچر همیشه شستهرفته و ارزشی و تمام و کمال نیستند».
به گفته او، چون فینچر موضوعاتی را انتخاب میکند که مردم را آزار میدهد، خیلی راحت میتوانید برچسبِ بیرحم، سنگدل، و تاریکبودن به او بزنید. اما در واقعیت او اصلا چنین آدمی نیست. او وجود انسان را کاوش میکند. اینکه بگویید فیلمهایش سرد و بیروح یا فاقد جنبه انسانیست، فقط نشان میدهد که فیلمهایش را ندیدهاید. او وجوهِ تاریک انسان را مطالعه میکند و به ما نشان میدهد. و همواره سوءتفاهمات بینندگان فیلمهایش را برجسته میکند.
علاقه فینچر به این جنبه روانِ انسان، ریشه در دوران کودکی او دارد: زمانی که در خلیج سانفرانسیسکو در اواخر دهه ۱۹۶۰ و اوایل دهه ۱۹۷۰، قاتل افسانهایِ آمریکا موسوم به زودیاک، این منطقه را متوحش کرده بود. فینچر در فیلم زودیاک (۲۰۰۷) آن دوره را به دقت کنکاش میکند، و بعدا هم در سریال «شکارچی ذهن» که از نتفلیکس منتشر شد، به بررسی ذهن قاتلان زنجیرهای میپردازد.فینچر بیشک دیدگاهی منحصربهفرد دارد اما توانسته آن را با تقاضاهای جریان اصلی هالیوود ترکیب کند. ظهوِر او از صنعتِ موزیکویدیو و کارگردانیِ تبلیغات تلویزیونی تا ورودش به سینما، بخشی از این روند بوده است. مسیر کاری و اخلاق کاریاش او را از بقیهٔ فیلمسازان متمایز میکند ــ فیلمسازانی چون کوین اسمیت، کوئنتین تارانتینو، استیون سودربرگ، و ریچارد لینکلِیتر که آنها هم در دهه ۱۹۹۰ ظهور کردند.
او مهارت خاصی در توجه به جزئیات دارد؛ چیزی که در فیلمسازانِ دیگر کمتر میبینید. ضمنا دوراندیشیِ ویژهای نسبت به صنعت و تکنولوژی دارد. ابتدا وارد کار موزیکویدیو و بعد سینما شد و خیلی زود سراغ نتفلیکس رفت و «خانه پوشالی» را کار کرد. فینچر در کار تبلیغات تلویزیونی و موزیکویدیو یاد گرفت چگونه با تیم تولید خود همکاری و به آنها اعتماد کند. او همیشه به اهمیت چیزهایی مثل تدوین و صدا و غیره قویا آگاه است. ضمنا همیشه نشان داده است که انعطافِ فوقالعادهای برای همکاری دارد اما درعینحال امضای خود را حفظ میکند.
تاثیر او بسیار فراتر از هنرهای بصریِ او یا ارائه مفاهیم بنیادی و هوشمندانه در لایههای کار است. لارنس نَپ، استاد مطالعات سینمایی معتقد است که فینچر «روانپزشکِ جامعه آمریکاست». جایگاهی که از الگوی بزرگِ خود آلفرد هیچکاک به ارث برده است. او عمیقا مخاطب خود را میشناسد و میتواند با آنها ارتباط برقرار کند و اثرش را به آنها عرضه کند. نام فینچر بهخاطر فیلمهایی که ساخته، بهعنوان یکی از بزرگترین کارگردانان سینما نقش بسته است. او میداند که مسئولیت بزرگی متوجه اوست و برای همین تمام کارهایش را جدی میگیرد. فینچر از این مسئولیت غافل نیست. از نظر او هیچ عذری برای بهتریننبودن وجود ندارد.
کارگردانی و تکنیکها
فینچر به مدرسه فیلمسازی نرفته و دوره کارگردانی ندیده است. خودش معتقد است در کارگردانی تحت تأثیر جرج روی هیل[31]، آلفرد هیچکاک[32]، استنلی کوبریک[33]، آلن جی پاکولا[34] و مارتین اسکورسیزی[35] است و از آنها الگو گرفتهاست. همچنین فینچر از فیلمهایی مانند پنجره عقبی (۱۹۵۴)، لورنس عربستان (۱۹۶۲)، فارغالتحصیل (۱۹۶۷)، ماه کاغذی (۱۹۷۳)، دیوارنویسی آمریکایی (۱۹۷۳)، آروارهها (۱۹۷۵)، همه مردان رئیسجمهور (۱۹۷۶)، راننده تاکسی (۱۹۷۶)، برخورد نزدیک از نوع سوم (۱۹۷۷) و زلیگ (۱۹۸۳) به عنوان فیلمهای الهامبخش و مورد علاقه خود نام بردهاست. او فیلم اتاق وحشت خود را ترکیبی از دو فیلم پنجره عقبی و سگهای پوشالی (۱۹۷۱) توصیف میکند. در جریان ساخت فیلم هفت، فینچر به داریوش خُنجی، فیلمبردار آن کار گفته بود که از دو فیلم ارتباط فرانسوی (۱۹۷۱) و کلوت (۱۹۷۱) و همچنین آثار رابرت فرانک[36] برای خلق تصاویر فیلم الهام بگیرد. فینچر علاقه زیادی به ساخت تیتراژهایی خاص برای آثارش دارد و عموماً از طراحیهای گرافیکی در آنها استفاده میکند. او برای این کار از آثار سال بس[37] الهام میگیرد که برای بسیاری از کارگردانان بزرگ از جمله هیچکاک و کوبریک، تیتراژ طراحی کردهاست.
رَوندِ ساخت آثار
روند ساخت آثار فینچر همواره با تحقیق، پژوهش و آمادهسازی گسترده در پیش تولید همراه است. خودش در این مورد گفته که برای هر پروژه، کارها به صورت متفاوتی پیش میرود:
«من از خواندن فیلمنامههایی که میتوانید آن را در ذهن خود ترسیم کنید بسیار لذت میبرم. من عاشق مرحله انتخاب بازیگر و انجام تمرینات هستم. من از جلسات و ملاقاتهای حضوری که در آنها کار همانطور که باید پیش برود بسیار لذت میبرم»
فینچر اعتراف میکند که روحیاتی یکهسالاری در کار دارد و دوست دارد تمامی جنبههای تولید فیلم را به صورت کامل، مدیریت و کنترل کند. سیگورهان سایتوسن[38] تهیهکنندهای که برای دههها با فینچر همکاری کردهاست درباره او میگوید: «فینچر همیشه یک شورشی بوده. او همواره وضعیت موجود را به چالش میکشد»
فینچر به کمالگرایی و وسواس و دقتش در جزئیات مشهور است. او برای آنکه مطمئن شود یک بازیگر برای نقشی مناسب است یا خیر، تحقیقات بسیاری انجام میدهد. یکی از همکاران فینچر به نام مکس دالی[39] درباره این خصوصیت او گفته است: «دیوید در یافتن جزئیاتی که از قلم افتاده و کسی به آنها توجه نکرده بسیار خوب است. او بیشتر از هرکسی میداند»
«او به طرز ترسناکی باهوش است. باهوشتر از همه افراد حاضر در اتاق. فینچر مرحله تدوین را جوری مدیریت میکند انگار با مسائل ریاضی سروکله میزند» آنگوس وال[40] که در بسیاری از آثار فینچر به عنوان تدوینگر حضور داشته درباره تجربه همکاری خود با او در فیلم زودیاک گفته:
«شبیه کنار هم گذاشتن قطعات یک ساعت سوئیسی بود. تمامی قطعات به زیبایی با یکدیگر جفت شدند. فینچر فوقالعاده خاص است. او هرگز به آرامش نمیرسد. خلوصی در او وجود دارد که در کارهایش نیز نمایان است.»
در کار با بازیگران، فینچر هر صحنه را بارها و بارها فیلمبرداری کرده و برداشتهای زیادی ضبط میکند تا صحنه دقیقاً همانطور که مد نظرش است از کار در بیاید. به عنوان نمونه ، فینچر از یکی از صحنههای فیلمِ «زودیاک» ۷۰ برداشت ضبط کرد که این سختگیری او، اعتراض جیک جیلنهال[41] را به دنبال داشت. سکانس افتتاحیه فیلم «شبکه اجتماعی» در ۹۹ برداشت ضبط شد. رونی مارا بازیگر آن صحنه میگوید که فینچر از به چالش کشیدن افراد لذت میبرد. فینچر در فیلم «دختر گمشده» به ضبط حداقل پنجاه برداشت کمتر در تمامی صحنهها رضایت نداد. گزارش شد که فیلمبرداری یک سکانس ۹ دقیقهای از مجموعه تلویزیونی «شکارچی ذهن» یازده ساعت به طول انجامیدهاست. در بین آثار فینچر، فیلمِ «منک» از نظر تعداد برداشت رکوردهای عجیبی به نام خود ثبت کردهاست. آماندا سایفرد[42] گفته یکی از صحنههای مشترک او با گری اولدمن[43] در طی یک هفته و ۲۰۰ برداشت ضبط شدهاست. این یعنی فینچر رکورد استنلی کوبریک که یکی از صحنههای فیلمِ «درخشش» (۱۹۸۰) را ۱۲۷ برداشت گرفته بود شکستهاست. گری اولدمن نیز اظهار داشت یکی از صحنههای مستی او در فیلم با بیش از ۱۰۰ برداشت ضبط شدهاست. فینچر درباره علت علاقه خود به گرفتن برداشتهای متعدد گفتهاست: «من از خشک و عبوس بودن بازیها متنفرم. معمولاً بعد از برداشت هفدهم به بعد این خشک بودن از بین میرود. یک صحنه از نظر اجرای بازیگر باید تا جایی که میتواند واقعی و طبیعی باشد.»
برخی از بازیگرانی که با فینچر همکاری داشتهاند از این رویکرد استقبال کرده و میگویند گرفتن برداشتهای زیاد باعث شده جزئیاتی از بازی آنها مقابل دوربین اصلاح شود که پیشتر به آن توجهی نکرده بودند.
تا کنون سه بازیگر مرد، یعنی برد پیت[44]، جسی آیزنبرگ[45] و و گری اولدمن و چهار بازیگر زن شامل رونی مارا، رزمند پایک[46]، تراجی پی. هنسون[47] و آماندا سایفرد برای همکاریهای خود با فینچر نامزد کسب جایزه اسکار بازیگری شدهاند. در مقابل، گروهی دیگر از بازیگران انتقاداتی را نسبت سختگیریهای فینچر داشتهاند. برای مثال، آر. لی اِرمی[48] که در فیلمِ «هفت» با فینچر همکاری کرده درباره او گفته: «فینچر به جای بازیگر، عروسک میخواهد که فقط کار او را انجام دهند. او اجازه خلاقیت به بازیگران نمیدهد.»
کمال گرایی و دقت در جزئیات
فینچر به کمالگرایی و وسواس و دقتش در جزئیات مشهور است. او برای آنکه مطمئن شود یک بازیگر برای نقشی مناسب است یا خیر، تحقیقات بسیاری انجام میدهد. روایت شده که فینچر مرحله تدوین را جوری مدیریت میکند انگار با مسائل ریاضی سروکله میزند. آنگوس وال که در بسیاری از آثار فینچر به عنوان تدوینگر حضور داشته درباره تجربه همکاری خود با فینچر در فیلم زودیاک گفته: «شبیه کنار هم گذاشتن قطعات یک ساعت سوئیسی بود. تمامی قطعات به زیبایی با یکدیگر جفت شدند. فینچر فوقالعاده خاص است. او هرگز به آرامش نمیرسد. خلوصی در او وجود دارد که در کارهایش نیز نمایان است.»
تدوین در سطح فریم
سبکِ کارگردانی و درونمایه آثار
تیلت، پن و ترکینگ سه حرکت اصلی دوربین فیلمبرداری هستند که در تمامی فیلم و سریالها میتوان آنها را مشاهده کرد. حرکت عمودگرد، تکنیکی در فیلمبرداری است که در آن دوربین ثابت بوده و به صورت عمودی / تیلت میچرخد. چرخش به صورت افقی، افقگرد / پن نام دارد. حرکت سر کسی که برای بله گفتن سر خود را بالا و پایین میبرد یا حرکت فراز و فرودی هواپیما نمونههایی از حرکاتی شبیه به این نوع حرکت دوربین است.
فینچر یک راه بسیار اختصاصی برای بهکارگیری این حرکات دارد که مهمترین ویژگی بصری آثارش را خلق میکند. فینچر دوربین خود را از نظر سرعت و جهت حرکت با بازیگر داخل قاب تطبیق میدهد. برای مثال اگر شخصیتی در حال دویدن باشد، دوربین در جهتی که او میدود و دقیقاً با همان سرعت حرکت میکند. هنگامی که بازیگر ایستاده، دوربین هم متوقف است و تمرکزش را از او برنمیدارد.
میزان حرکت دوربین با وضعیت فیزیکی بازیگر در آثار فینچر تطابق کامل دارد. دوربین او حتی یک حرکت ساده مثل برخاستن از روی صندلی را با تنظیم قاب و حرکت دوربین ثبت میکند تا سوژه همواره در نقطه تمرکز دوربین باشد. این مسئله باعث میشود تا بیننده در رفتارهای شخصیتی که آن را در قاب میبیند قفل شده و تمام حرکات او را متوجه شود که این در نهایت، به تعامل احساسی بین تماشاگر و شخصیت ختم میشود.
سابقه کارگردانی موزیک ویدئو در سلیقه خاص فیلمبرداری فینچر تأثیرات زیادی گذاشتهاست. فینچر معتقد است که اِلمانهای بصری باید تجربه شنیداری مخاطب را تشدید کنند. برای مثال او با کم کردن صداها، اجازه میدهد تا نمای یک رقص پیش از پایان صحنه به اتمام برسد. حرکات دوربین نیز با ضرباهنگ موسیقی بهطور کامل هماهنگ هستند.
برخی از افراد فینچر را به دلایل ویژگیهای خاص آثارش، مؤلف میدانند گرچه خود فینچر از این عنوان بدش میآید و آن را قبول ندارد. در بسیاری از آثار فینچر میتوان اِلمانهای فیلم نوآر[49] و نئو-نوآر[50] را مشاهده کرد.
دیگر ویژگی بصری فیلمهای فینچر، استفاده او از تک رنگهایی خاص است تا حس اشباع رنگ در محیط را به مخاطب منتقل کند. فینچر از سه رنگ آبی، زرد و سبز بسیار استفاده میکند که همواره نشان دهنده احوالات شخصیتهای داستان است. «دختری با خالکوبی اژدها» اوج کار فینچر در این زمینه است که در آن به طرز افراطی از رنگهای اشباع شده در صحنهها استفاده شدهاست.
اریک مسراشمیت[51] مدیر فیلمبرداری که در سریال «شکارچی ذهن» و فیلمِ «منک» با فینچر همکاری کرده توضیح داده که رنگ خاص فیلمهای فینچر بیشتر از آنکه برآمده از نورپردازی باشند از طراحی عناصر مختلف صحنه، وسایل و لباسهای بازیگران و ترکیب رنگ این موارد با یکدیگر به دست میآید:
«در شکارچی ذهن از دو رنگ اشباع شده سبز-زرد در صحنه استفاده کردیم تا بتوانیم احساس آن دوره تاریخی را بازسازی کنیم.»
نورپردازی در آثار فینچر عموماً به صورت جزئی و کم رخ میدهد تا از این طریق، سایههای دقیق و برجسته خلق شود که او بسیار به آن علاقه دارد. فینچر در پاسخ به این سؤال که چرا نورپردازی کم را ترجیح میدهد گفته است:
«نور زیاد باعث میشود پوست بازیگر، غیرطبیعی و روشن جلوه کند. نور و رنگها در فیلمهای من نشان دهنده دیدگاه من به دنیای اطرافم است.»
آثار فینچر دارای درونمایههای متفاوتی همچون ازخودبیگانگی اجتماعی و انسانیتزدایی در دوران مدرن هستند. به غیر از مضامین گستردهای مثل تقابل خیر و شر، شخصیتهای فیلمهای فینچر عموماً انسانهای منزوی و باهوش هستند که نمیتوانند در چارچوبی قرار بگیرند که جامعه برای آنان تعیین کردهاست. آنان از مواردی همچون اضطراب، تنهایی و مشکلاتی روحی دیگر رنج برده و قادر نیستند با دیگران ارتباط برقرار کرده و در برخوردهای اجتماعی ضعیف هستند. در فیلمهای «هفت»، «زودیاک» و «شبکه اجتماعی» مضامین فشار و اختلال وسواسی-جبری به چشم میخورد که باعث سقوط اخلاقی شخصیتهای داستان میشود. به بیان دیگر میتعوان گفت قهرمانان فیلمهای فینچر کنترلی بر روی اعمال خود ندارند و کاملاً در معرض انگیزههای تاریکتر و درونی هستند.
فینچر در سال ۲۰۱۷ در مصاحبه با مجله اسکوایر[52] درباره علاقه خود به موضوعاتی با درونمایههای تاریک و شوم گفته است:
«در هر محلهای زندگی کردیم، همیشه خانهای ترسناک وجود داشت که بچهها از خود سؤال میکردند در آن جا چه خبر است؟ ما همیشه تلاش داریم مسائل شوم را به چیزهای دنیوی مرتبط کنیم تا جالبتر به نظر برسند. فکر کنم دلیل این موضوع این باشد که هرچیز شیطانی خود را ظاهری دیگر نشان میدهد.»
فینچر همچنین گفته است:
«به عقیده من آدمها به راحتی از مسیر خود منحرف میشوند. من به این موضوع باور دارم… اصلاً یک جورهایی پایه و اساس شغل من همین است.»
دیوید فینچر
دوربینهای دیجیتال شرکت رد
فینچر علاقه بسیاری به دوربینهای دیجیتال شرکت رِد[53] دارد زیرا این دوربینها به او اجازه میدهد با نور طبیعی و کم نیز تصاویر خوبی ضبط کند. فینچر ترجیح میدهد چندان از سیستمهای نورپردازی استودیویی استفاده نکند. فینچر بسیار زیاد از فناوری سیجیآی[54] و جلوههای بصری استفاده میکند هرچند تماشاگر در بیشتر لحظات ابداً متوجه این مسئله نمیشود.
فینچر از جلوههای بصری رایانهای برای خلق جزئیاتی مثل سایهها، آتش، نور و حتی رنگ برگهای درختان در پس زمینه تصویر استفاده میکند. بسیاری از بخشهای سکانس تعقیب و گریز در لحظات پایانی فیلم «دختری با خالکوبی اژدها» تماماً به صورت رایانهای ساخته شدهاست. فینچر چندان اهل استفاده از دوربین روی دست نیست و اتفاقاً دوست دارد دوربین بر روی سهپایه قرار بگیرد تا لرزشی در آن وجود نداشته باشد: «دوربین روی دست تکنیکی است که از نظر روانی بسیار قدرتمند است و وقتی باید از آن استفاده شود که معنای خاصی داشته باشد. من دوست ندارم با حرکات و لرزش دوربین روی دست در صحنه، مفهومی را به بیننده القا کنم که وجود ندارد»
فینچر همچنین از تکنیکهای فیلمبرداری بدون دخالت دست نیز استفاده کرده که نمونه مشهور آن در فیلمِ «اتاق وحشت» رقم میخورد، جایی که دوربین به صورت رها و آزادانه در فضای خانه میچرخد تا حس زیرنظر گرفته شدن را تداعی کند.

فرشاد وحیدپور
پینوشتها
[1] Grammy Awards – این جایزه بهوسیله آکادمی ملی علوم و هنرهای ضبط برای شناسایی دستاوردهای صنعت موسیقی ارائه میشود. نشان جایزه، یک گرامافون طلاکاری شده است.
[2] British Academy Film Awards – جوایز آکادمی فیلم بریتانیا
[3] Golden Globe Award – جوایزی است که هرساله در ایالات متحده توسط ۹۳ عضو انجمن مطبوعات خارجی هالیوود به بهترین تولیدات سینمایی و تلویزیونی، هم داخلی و هم خارجی اهدا میگردد.
[4] Propaganda Films
[5] Express Yourself – تکآهنگی از مدونا است که در سال ۱۹۸۹ منتشر شد.
[6] Vouge – تکآهنگی از مدونا است که در سال ۱۹۹۰ میلادی منتشر شد و به یکی از ترانههای نمادین پاپ مبدل گشت. مدونا در نما آهنگ این ترانه با اجرای رقص وگ، این سبک را به شهرت جهانی رساند.
[7] MTV Video Music Awards
[8] Love Is Strong
[9] Rolling Stones
[10] Suit & Tie
[11] Justin Timberlake
[12] Jay-Z (Shawn Corey Carter)
[13] Oh Father
[14] Alien 3
[15] Se7en
[16] The Game
[17] Fight Club
[18] Panic Room
[19] Zodiac
[20] The Curious Case of Benjamin Button
[21] The Social Networ
[22] Mank
[23] Gone Girl
[24] Netflix
[25] House of Cards
[26] Mindhunte
[27] Emmy Award – جوایز اِمی معادل تلویزیونی، جوایز اسکار (فیلم)، گرمی (موسیقی) و تونی (تئاتر) است.
[28] Tim Miller
[29] Love, Death & Robots
[30] Voir
[31] George Roy Hill
[32] Alfred Hitchcock
[33] Stanley Kubric
[34] Alan Jay Pakula
[35] Martin Scorsese
[36] Robert Frank
[37] Saul Bass
[38] Sigurjón Sighvatsson
[39] Max Daly
[40] Angus Wall
[41] Jacob Gyllenhaal
[42] Amanda Seyfried
[43] Gary Oldman
[44] Brad Pitt
[45] Jesse Eisenberg
[46] Rosamund Pik
[47] Taraji P Henson
[48] R. Lee Ermey
[49] Noir – یک اصطلاح سینمایی است که در اصل برای توصیف درامهای جنایی سبکپرداخته و بدبینانه هالیوودی، استفاده میشود. دوره فیلمنوآر کلاسیک هالیوود عموماً از ۱۹۴۰ تا ۱۹۵۹ است. نوآر در فرانسوی به معنی سیاه است.
[50] به گونه خاصی از فیلم نوآر گفته میشود که در ویژگیهای بنیادین مانند نوآر دهه ۴۰ و ۵۰ میلادی است، اما سبک، فرم و محتوای نوآر را با عناصر جدید بهبود بخشیدهاست.
[51] Erik Messerschmidt
[52] Esquire
[53] RED
[54] Computer-Generated Imagery (CGI)