پیشنهاد میکنیم این قطعه زیبا از استاد تئودوراکیس را همزمان با خواندن این نوشتار گوش کنید
میکیس تئودوراکیس: آشیل موسیقی یونان، هکتورِ موسیقی جهان*
یکی از بزرگترین آهنگسازان و هنرمندان تاریخساز نابغهی یونان و جهان، که هرآنچه به آن افتخار میکردند و میگفتند پیش از همگان در دنیا ابداع و آفریدهی ما بوده را یکجا در خود داشت:
فلسفه، هنر، سیاست، تئاتر، حقوق، نویسندگی و موسیقی!
“میکیس تئودوراکیس” بیش از هرچیز در جهانِ ما یک سمبل بود؛ نمادی زنده از اصالت هنری، دانشی عمیق و گسترده و ثبات قدم در عقیده.
بسیاری مائسترو تئودوراکیس را سرشناسترین هنرمند چپگرای تاريخ معاصر میدانستند: مشهورتر از “ویکتور خارا”، “مرسدس سوسا” و “فریدا کالو”؛ نبوغ بیمانند هنریاش و قدرت تاثیرگذاری و کنشگری شگفتانگیزش به رویدادهای سیاسی و اجتماعی به او در دنیای هنر جایگاهی یگانه بخشید و مهمتر آنکه به عنوان یک هنرمند متعهد به شکل ستایش برانگیزی همیشه میدانست باید کجا و در کنار چه کسانی بایستد: مردم!
نه فقط دوشادوش مبارزات مردم کشورش در عصر “کودتای سرهنگها” در یونان، که در کنار مردم شیلی، آرژانتین، مکزیک، فلسطین و یهودیان آسیب دیده از فاجعه هولوکاست.
به همین دلیل است که نام تئودوراکیس در هنر دنیا با مفاهیم “آزادیخواهی”، “سیاست” و “مبارزه با ظلم” گره خورده است (او مدتی هم در یونان نماینده مجلس بود)؛ به همین دلیل بود که با وجود گرایش عمیق و علاقه اتشینش به بلوک شرق و مارکسیسم _در اوج جنگ سرد در دنیا، به یک اندازه مورد تحسین و احترام موافقان و مخالفینش قرار داشت.
حتی انتخابها و همکاریهایش با بزرگترین شاعران و کارگردانان معاصرش در حوزه نویسندگی، تئاتر و سینمای جهان هم نه به واسطه شهرت و ثروت که در وهله اول ناشی از آنچه بود که توأمان دغدغه حقیقیاش بود و آرزو و هدفش:
“آزادی و برکندن بنیاد ظلم در جهان”
در تئاتر هم بیش از هر همکار دیگری درخشید؛ با تصنیف آثاری ماندگار برای شاهکارهایی که درونمایهشان جزو موضوعات مورد علاقهاش یعنی تقدیر و آزادی بود:
“زنان تروا، شاه اودیپ و پرومتئوس در زنجیر”
در ایرانِ پیش و اندکی پس از انقلاب که گرفتار تب چپگرایی آرمانی و افراطی بود، نام تئودوراکیس ناگهان با دو فیلم مشهور سیاسی هموطنش “کنستانتین کوستاگاوراس” یعنی “زِد/Z” (زِد حرفِ نخست واژه آزادی در زبان یونانی است) و “حکومت نظامی/State of seige” بر سر زبانها افتاد و جادوی موسیقی اش همه را گرفتار افسون خود کرد؛ خاصه با قطعه مشهوری به نام “پائولا ۱۱۰۹۹”(ویدئوی پست) که تا مدتها در ایران با نام “شب روی شیلی” شناخته میشد.
اما طرفدارانش در ایران و دنیا استاد را حتی پیش این دو فیلم، بسیار خوب میشناختند:
از دو دهه قبل با فیلم نام آشنای “زوربای یونانی” که اقتباس زیبایی بود از رمان مشهور و خواندنی “نیکوس کازانتزاكيس” و صحنه رقص معروف آنتونی کوئین فقید همراه با موسیقی سحرانگیز تئودوراکیس بر پرده نقره ای سینما؛ قطعه ای که خیلی زود در شمار جاودانههای کلاسیک قرار گرفت و تقریبا هر ارکستری در جهان برای ادای دین خود به استاد و البته نمایش مهارت نوازندگان سولو در سرعت و تکنیک، آن را به رپرتوار خود افزود.
تئودوراکیس حتی با کارگردانان آمریکای کاپیتالیسم هم همکاری درخشانی داشت! فقط به این شرط که اثرشان درباره مبارزه با ظلم و فساد باشد؛ از جملهی این همکاریها، همراه شدنش با “سیدنی لومت” برای ساخت موسیقی متن فیلم ستایش شده ی “سرپیکو” (۱۹۷۳) با بازی آل پاچینوی جوان بود. فیلمی درباره زندگی و دوران “فرانک سرپیکو” افسر ایتالیایی_یونانی تبارِ پلیس نیویورک در اوایل دهه هفتاد، که به سبب افشاگریهایش همزمان مغضوب همکاران و دشمنانش گردید و چند بار از سوی هر دو، مورد سوء قصد قرار گرفت؛ و بعد از آن ترجیح داد تا برای همیشه از ساختار فاسد پلیس نیویورک خارج شود.
تئودوراکیس بالاتر از هموطنان نامدارش چون تئو آنجلوپولوس، یانیس ریتسوس، ونجلیس، دمیس روسوس، النی کاریندرو و یانی تا پیش از مرگ تحسین شدهترین و مورد احترامترین هنرمند زندهی یونان بود؛ اما بی تردید آنچه که موجب شد تا جایگاهی چنان والا میان دیگر بزرگان بیابد، شناخت، کنشگری شجاعانه و تلاش آگاهانهاش در به ثمر رساندن آرمانهایی زیبا و انسانی بود که وابسته به هیچ حزب، جناح یا سیستم سیاسی نبودند؛ حتی اگر امروز دربارهاش بگویند که او سرسختانه و تا آخرین لحظات عمرش بر باور و گرایش سیاسی خود ثابت قدم باقی ماند.
روحش شاد و قرین رحمت ابدی.
مائسترو میکیس تئودوراکیس (۲۰۲1_۱۹۲5)
R.I.P Maestro Mikis Theodorakis (1925_2021)
*پی نوشت: در ساحت ادبیات و اساطیر، آشیل پهلوان یونانی نماد “نامیرایی” و هکتور قهرمان تروایی، نماد “نجیب زادگی” است.
